عاشق شدم و عذاب را فهمیدم / رنجیدن و اضطراب را فهمیدم
در چشم تو عشق را ندیدم اما / معنای دل کباب را فهمیدم
هر روز خطاهای تو را بخشیدم / تا بخشش بی حساب را بخشیدم . . .

دیگر هیچ چیز مشترکی بین ما نیست
تنها آسمانمان یکیست . . .
.

.
نمی بخشمت
ولی فراموشت می کنم
همیشه به همین سادکی از ادمای بی ارزش می گذرم . . .
.

.
“دوستت دارم”
تکیه کلام تو بود
من بی جهت به آن تکیه داده بودم…!!!
.

.
حضورت در کنار من معجزه نبود
نبودنت هم فاجعه نیست
فردا روزِ دیگری برای من خواهد بود
بیشتر از این برایت اشک نخواهم ریخت . . .

نظرات شما عزیزان:

شیدا

ساعت15:08---18 بهمن 1392

یهو نصف شبه یه چیزایی میاد تو مغزت دلت میگیره
کسی نیست درد دلت گوش بده
بغش میکنی
نمیتونی گریه کنی
این دنیا واست جهنم میشه
اونجاس که میگی
خدایااااااااااااااااا اگه تو هستی
اگه من بندتم
چرا حال و روزم اینه؟؟
چرا سمت هر دری میرم به روم بسته میشه
چرا؟؟؟؟
اینجا دختری است که بعد از شنیدن هر دردی در خلوت خودش زانو میزنه
شوکه میشه
اشک میریزه
واتفاقا بیشتر از بقیه دردش میاد
دلم میخواهد ادمها حواسشان باشد
منم دلم میخواهد
گاهی روبرویم بایستند
و با اطمینان بگوید
همه چیز درست میشود

عاطفه

ساعت12:31---13 بهمن 1392

سلام اقا مانی وب خوشجلی داری

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: